آنها از پا نمی نشینند

نگاهی به مبارزه اجتماعی اخیر بر سر بازنشستگی در فرانسه

سودابه مهاجر

نوامبر 2010

در روزهای پائیزی امسال کشور فرانسه بار دیگر شاهد کشمکش اجتماعی گسترده ای شد که توجه مردمان بسیاری را در چهار گوشه جهان بخود معطوف نمود. این بار مبارزه ای بزرگ با اشکال متنوع از راه پیمائی های میلیونی تا اعتصاب و پیکت های ثابت و سیار، در مخالفت با طرح دولتی برای افزایش سن استفاده از بازنشستگی، به مدت دو ماه جامعه را درگیر خود کرد؛ مبارزه ای با نقاط قوت برجسته، و در عین حال ناخالی از کاستی و تناقض، که سه و نیم میلیون نفر را به اشکال مختلف در حرکتی واحد در سطح سراسری دخیل نمود.

علیرغم وجود چنین جنبش گسترده ای طرح بازنشستگی دولت و کارفرمایان سرانجام به تصویب مجلس رسید و جامه قانون پوشید، و مرحله ای از مبارزه در جنبش توده ای کارگری در فرانسه به سر رسید. اما در این تردیدی نیست که چنین جنبشی از خود آثاری برجای خواهد گذاشت که در خدمت مبارزات آتی قرار خواهند گرفت.

 

هدف این مقاله، همراه با مروری کوتاه بر جایگاه مبارزه با طرح دولتی بازنشستگی در جنبش کارگری فرانسه، تاملی حتی الامکان ابژکتیو بر محتوا و اشکال این حرکت مبارزاتی، بر دستاوردها و نقاط گرهی و پارادوکس ها  و نقش بازیگران گوناگون آن می باشد.

 

جایگاه و معانی مبارزه اجتماعی بر سر بازنشستگی

مسئله بازنشستگی و تغییر مقررات آن در فرانسه از پانزده سال پیش تا کنون بحران های چشمگیر اجتماعی و بزرگترین مبارزات کارگری را ایجاد کرده است. طرح های قانونی سال های 1995 و 2003 1 نیز حرکاتی را دامن زد که از بسیاری جهات به جنبش سال جاری شباهت داشتند. چرا که این سوژه به اعتبار نقش ان در ایجاد ثبات نسبی در شرایط عمومی کار از جایگاه ویژه ای در مبارزات کارگری این کشور برخوردار است.

صورت مسئله به همین شکل ساده است که طبقات حاکم می خواهند هم از طریق افزایش دوران کار فعال و سنوات اشتغال و هم با پیش راندن حداقل سن برای استفاده از بازنشستگی بهای سال های کهولت و از کار افتادگی را کاهش دهند، و این طرح را مرحله به مرحله عملی کرده اند. هم اکنون شمار زحمتکشانی که از ثمره بازنشستگی کامل استفاده می کنند روز بروز کاهش می یابد و بیشتر بازنشستگان ناچارند با مستمری سراسر ناچیزی عمر خود را به پایان برند.

غایت چنین سیاستی البته پایان دادن به سیستم موجود توزیعی مبتنی بر همبستگی جمعی، و واگذاری تدریجی مدیریت آن به روند بورسی از طریق صندوق های بازنشستگی، و خلق یک "بازار بازنشستگی" ست که بانکها و شرکت های بیمه خصوصی از حدود دو دهه پیش برایش دندان تیز کرده اند.

 

علاوه بر این مسئله بازنشستگی اکنون نقش کاتالیزور را در قبال شرایط عمومی اقتصادی و اجتماعی در این کشور بازی می کند. روشن است که خشم و اعتراض کارگران و اقشار تهیدست، که بیش از سه دهه تخریب دستاوردهای اجتماعی و وخامت روز افزون شرایط زندگی بیشترین صدمه را دیده اند، تنها به این طرح خلاصه نمی شود و متوجه شرایط عمومی کار، بیکاری و بیکاری سازی، ناامنی شغلی و مزدهای پائین نیز هست که همگی این ها در جریان رکود ناشی از بحران مالی 2008 بشدت وخامت گرفته است (تغییر سن بازنشستگی تا پیش از بروز رکود ناشی از بحران دو سال پیش در دستور دولت سارکوزی نبود) ، و موج مبارزاتی که در سال 2009 برخاست نیز براعتراض به همین وخامت عمومی و سیاست های مابعد بحران ناظر بود.

در این راستا تغییر مقررات در بازنشستگی پیش در امد تغییرات دیگر بویژه در بیمه های اجتماعی ست که قرار است بزودی در دستور دولت قرار گیرد. به جرات می توان گفت که مبارزه اخیر با طرح بازنشستگی دولت اعتراض و مقاومت در برابر همه سیاست های اجتماعی بازار در دوران بحران را با خود حمل می کند.

 

این جنبش همچنین علیه دولتی ست که بدون کم و کاست به عنوان دولت صاحبان سرمایه شناخته می شود (سارکوزی رئیس جمهور ثروتمندان لقب گرفته است). دولتی که با حمایت روشن و بی رودربایستی خود از سرمایه داران - که یک رقم ان مبنی بر گشاد بازی های مالی دزدکی نسبت به متمول ترین سرمایه دار متقلب یکی از بزرگترین افتضاحات سیاسی دوران اخیر در این کشور را ساخته است - مشخص می شود. دولتی که صندوق هایش تنها برای اردوی کار، برای بیمه های اجتماعی و تامین حداقل بازنشستگی مناسب خالی اند. مجموعه همه این هاست که میلیونها نفر از کارگران و زحمتکشانی که ناامنی و بی سامانی اجتماعی بر فراز سرشان معلق است و می دانند که این تغییر بازنشستگی ترفند دیگری ست برای این که دولت و کارفرمایان بهای بحران اقتصادی و مالی را به دوش آنها بیندازند، را به خیابان می کشاند و به اعتصاب بر می انگیزد.

به یک معنا این مبارزه را تا حد وسیعی مجموعه سیاست های سارکوزی و دولت او آبیاری کرده است. از این نظر محتوای سیاسی مبارزه اخیر روشن تر از هر دورانی است. ابعاد سیاسی جنبش اخیر انقدر قوی ست که بسیاری برای توصیف آن به خیزش مه شصت و هشت رجوع می کنند. 

 

حرکت سپتامبر-اکتبر هم مانند همه حرکات سراسری و بزرگ اجتماعی به دلایل کلاسیک تری نیز یک تجربه سیاسی ست، چرا که بر این واقعیت تکیه دارد که دولت مدافع کارفرمایان ست، و راه رهائی از مبارزه با مجموعه کارفرمایان و نماینده انها یعنی دولت می گذرد، و تعرضات سراسری این مجموعه به حقوق اجتماعی کارگران و زحمتکشان را باید به شکل سراسری و فراصنفی پاسخ گفت؛ به این دلیل که حامل درس های گرانبهائی ست: کارگران نه از طریق صندوق های رای که هر چند سال یکبار یکی از احزاب نماینده سرمایه داران را به قدرت می رساند، بلکه با عمل خود، با ابزارهای مبارزاتی و جنبش خود می توانند بر زندگی و تصمیمات اجتماعی و سیاسی سنگینی کنند. و جنبش اقتصادی کارگران بدون فراروی از سد مبارزات پراکنده در رشته ها و واحدهای مجزا از هم، و در برابر هم، به ثمر نخواهد رسید.

 

مختصات اصلی مبارزات این دوره

جنبش جاری با وجود این که کمابیش از همان دینامیسمی برخوردار است که در همه حرکات مبارزاتی بزرگ تاکنون حاکم بوده است، مختصاتی را در خود حمل می کند که به آن جنبه ای منحصر بفرد می دهد.

نکات برجسته این جنبش از فرا رشته ای و سرتاسری بودن، تا ابعاد و ریتم راه پیمائی های خیابانی  و نوع  اعتصابات و اختلال در بخش هائی از فعالیت اقتصادی، گسترش تنوع اشکال مبارزه و به میدان آمدن کارکنان بخش خصوصی قابل ارزیابی ست.

 

یکی از مهم ترین جنبه های جنبش اخیر این است که بیش از هر مبارزه بزرگ دیگری در گذشته به شکل سراسری پیش رفت. به این معنا که در بخش بزرگی از شاخه های فعالیت اقتصادی و در سراسر کشور جریان داشت. و بهمن دلیل از حمایت وسیع در میان اقشاری از زحمتکشان که مستقیما در این جنبش شرکت نداشتند نیز برخوردار بود. همین خصلت فرا رشته ای و سراسری بود که موجب شد این جنبش در اشکال متنوعش واحد و یگانه باقی بماند.

 

تظاهرات خیابانی. راه پیمائی های میلیونی و پی در پی خیابانی وجه مشخص این حرکت بود. به مدت دو ماه هر هفته  و گاه هفته ای دو بار صد ها تظاهرات در گوشه و کنار کشور برگزار می شد. تظاهراتی که هر بار بیش از سه میلیون نفر پیر و جوان، شاغل و بازنشسته، از بخش خصوصی و عمومی، اتحادیه ای و غیر اتحادیه، اعتصابی و غیر اعتصابی در انها بازو به بازوی هم می دادند. در طول این مدت استمرار راه پیمائی های خیابانی فضای جامعه را بشدت متحول نمود و کارخانه و کارگاه، دفتر و مدرسه و ترانسپورت عمومی و قهوه خانه ها و محلات را به مراکز مباحثات اجتماعی و سیاسی مبدل کرد.

موفقیت راه پیمائی های خیابانی به این جنبش امکان گسترش داد. اما در عین حال جایگاه مرکزی تظاهرات در حرکت اعتراضی محدودیت این حرکت را نیز رقم زد.

 

اعتصاب. به مدت دو ماه تظاهرات خیابانی با حرکت اعتصابی ترکیب شد. حرکت اعتصابی مرکب بود از کم کاری و اعتصابات کوتاه مدت تا اعتصابات ادامه دار و تمام عیار.

بی شک پیش از این شاهد اعتصابات طولانی و بمراتب سخت تر و فلج کننده تر در فرانسه بوده ایم (به عنوان مثال در سال 95) اما نوع غالب اعتصاب در جنبش اخیر کم کاری و اعتصابات کوتاه مدت یا چرخشی بود، و اعتصابات امسال در بیشترین رشته ها از نوع فشار پائین بودند. این شکل از اعتصابات چرخشی و کم کاری مشارکت عده بیشتری از مزدبگیران را در این حرکت ممکن کرد. به این معنا فشار پائین حرکت اعتصابی دامنه انرا گسترش داد و به اقشاری که تا کنون از حرکت های اعتصابی دور مانده بودند فرصت تجربه ان را داد. تا جائی که علیرغم فقدان اعتصابات ممتد و طولانی - بجز در معدودی از رشته ها - تعداد اعتصابیون در مبارزات امسال بیش از هر زمان دیگری در آرشیو اعتصابات ثبت شد.  

 اعتصابات ادامه دار یا بلند مدت تاحدی در راه اهن، در باربری جاده ای، در زنجیره جمع آوری زباله در شهرهای بزرگ و باراندازی ها در مارسی با (که با پیکت های موضعی همراه بودند) در گرفت، ولی تنها پالایشگاههای نفت وارد اعتصاب تمام عیار همراه با پیکت دانمی شدند. 

پالایشگاه های نفت با پیکت های اعتصاب  برای قطع کامل تولید و توزیع سوخت میعادگاه طبیعی فعالین جنبش کارگری بودند که دسته دسته به این پیکت ها ملحق می شدند. این پیکت ها همچنین به پایگاههای توده ای مبدل شده بودند، چنانکه در تمام طول مدتی که اعتصاب به درازا کشید هر روزه مردمی که مستقیما در مبارزات شرکت نداشتند برای اهدای حمایت مادی و معنوی خود در آن حاضر می شدند.

 

پیکت های سیار. گسترش و عمومیت یافتن پیکت های سیار از جمله خصوصیات برجسته جنبش اخیر است. مجامع مرکب از فعالین از رسته ها و رشته های مختلف حرفه ای، صرف نظر از این که به کدام فورماسیون اتحادیه ای تعلق دارند، در مجامع عمومی خود طرح پیکت های سیار را ریخته و به اجرا در می آوردند.

یک نوع پیکت سیار را می توان پیکت همبستگی نامید که در مراکز اعتصاب برپا می شد. به این معنا که دسته های متشکل از مجامعی که در بالا به ان اشاره شد در مراکز اعتصابی پیکت برپا می کردند و یا به پیکت های موجود می پیوستند تا به تحکیم اعتصاب یاری رسانند. نوع دیگر از پیکت سیار به شکل عملیات کوتاه مدت برای انسداد موقت برخی شریان های مهم اقتصادی جریان می یافت. در واقع اهمیت و تاثیر پیکت اعتصابی در پالایشگاهها قرار گرفتن نقاط استراتژیک دیگر مثل فرودگاهها، شاهراه ها و پلاتفرم های لجیستیکی را هم در دستور حرکت انسدادی و پیکت های سیار گذاست. این شکل از آکسیون معروف به عملیات "منگنه ای" یا "عملیات چریکی اجتماعی" در انتهای مبارزات دو ماهه به نوعی مبارزه روتین تبدیل شده بود.

 

نکات عمده تحول در مبارزات این دوره

با جنبش دو ماهه بر سر طرح بازنشستگی تحولاتی در مبارزه کارگری انجام گرفته است که می توان آنها را به شرح زیر دسته بندی کرد.

 

تحول در توازن مبارزاتی میان بخش های عمومی و خصوصی

یکی از مختصات جنبش اخیر حضور بسیار گسترده تر از پیش کارکنان بخش خصوصی در آن بود. از یک نظر نوعی تحول در توازن مبارزاتی میان شاغلین در بخش های خصوصی و عمومی ایجاد شده است. یک پدیده تازه و استثنائی که مرکز مهم جنبش اعتصابی و اختلال در فعالیت اقتصادی را به بخش خصوصی منتقل نمود با درگیری اعتصاب کامل و بلند مدت در همه پالایشگاههای نفتی کشور شکل گرفت. برخلاف مبارزات اعتراضی بزرگ این دو دهه اخیر، کارگران پالایشگاهها موتور حرکت اعتصابی شدند2 و در جای کارگران راه اهن و رانندگان اتوبوس (نیروهای پیشرو و مرکزی اعتصابات تاکنونی) قرار گرفتند.

خلاصه این که نیروهای جدید مبارزاتی در بخش خصوصی اقتصاد سر بلند می کنند در حالی که ثقل تاکنونی شاغلین در بخش عمومی در مبارزات اجتماعی اقتصادی سراسری به نسبت پیش تقلیل می یابد. خلوت کردن های سال های اخیر بخش عمومی با پیدایش چنین روندی بیگانه نیست.                                                                                                                               

یکی از قابل توجه ترین جنبه های حضور بخش خصوصی مشارکت بی سابقه کارکنان شرکتهای کوچک بود و نقش فعالین کارگری محلی در تحقق آن بسیار برجسته است. در واقع یک فعالیت آگاهگرانه اتحادیه ای در بخش خصوصی پیش برده می شود که از حیث ابعاد و سازمان یافتگی تازگی دارد. بویژه فعالین محلی ث ژ ت امر گسترش فعالیت در میان رشته ها و واحد های مختلف بخش خصوصی را با جدیت به پیش می برند و امر ایجاد ارتباط با کارکنان نا متشکل این بخش را به ثمر می رسانند. نتیجه مشخص این فعالیت در شرکت کارکنان بخش خصوصی در راه پیمائی ها در صفوف ث ژ ت دیده می شود. به همان ترتیب صفوف سندیکای "سود" از سمپاتیزان هائی که الزاما تحت سازماندهی سندیکائی قرار ندارند مملو شده است.

 

تحول در اشکال مبارزه و پارادوکس های آن

از جنبه دیگر این زنجیره مبارزاتی در عین حال خالی از پارادوکس نیست. از یک سو جنبه های بشدت چشمگیر و قوی در عرصه تظاهرات خیابانی و بسیج توده ای و کسب وزن و اعتبار در جامعه را شاهدیم. از سوی دیگر، همانگونه که پیش از این گفته شد، اعتصابات ادامه دار و فلج کننده به جز در پالایشگاهها بطور واقعی جا نیفتادند و متحقق نشدند، در حالیکه جریان اعتصابی برقرار بود و نه تنها در رشته ها و واحدهای اقتصادی و آموزشی که به اعتصاب عادت دارند بر تنوع و تعداد اعتصاب کنندگان افزوده می شد بلکه اعتصاب در واحدهای تاکنون نااشنا با این پدیده نیز پیش می رفت. اما از درون این ها موج اعتصابی پرقدرتی بیرون نیامد، و اعتصاب کامل و طولانی پالایشگاهها منحصر بفرد یا آنگونه که مصطلح است "اعتصاب وکالتی" باقی ماند.

پدیده اعتصاب منحصر به فرد و متمرکز در یک رشته یا یک واحد البته تازگی ندارد و تقریبا هر جنبش اعتصابی بزرگ و سراسری با آن آمیخته بوده است. این بار به نظر می رسد که تعدد و عمومیت یافتن اکسیون های انسدادی و پیکت های سیار به منظور ایجاد ضربه مشخص اقتصادی در شاهراه ها و مقابل فرودگاه ها و انبارهای سوخت (یا بعضا سمبلیک مانند اشغال دفاتر حزب دست راستی حاکم و مقر کارفرمایان)، که توسط مجامع مرکب از فعالین حرفه ها و اتحادیه های مختلف سازمان می یافتند، قرار بوده کمبود اعتصابات ادامه دار و فلج کننده در بسیاری از رشته ها را جبران کند.

بی شک تحول در شرایط کار در انتخاب این شکل از اکسیون بی تاثیر نیست، و اشکال تازه تر از بسیج و مبارزه به تغییر در سازمان کار مربوطند. جائی که نیروی کار بیش از پیش شقه شقه و ایزوله شده و مجتمع کار ناهمگون و متفرق می گردد، سازمان یابی به مراتب دشوارتر و به همان میزان پدیده اعتصاب غیر قابل دسترس تر می شود.

این شرایط موجب می شود که به جای اعتصاب شکل های متنوعی از اکسیون به میدان بیایند (و جالب این جاست که چنین اکسیون هائی که ابتدا و بویژه توسط جناح های رادیکال تر پیش برده می شد امروز به شکل وسیعی در میان خود سازمان های سندیکائی هم رواج می یابد).

این شکل از مبارزه که به منظور آکسیون در خارج از محل کار انجام می گیرد از نقطه نظر برخی شاخص ها حرکتی پیشروست، به این معنا هم از جهت سازمان دهی و تشکل که از پائین و به ابتکار مستقیم فعالین و در مجامع عمومی انجام می گیرد، و هم از نظر فراصنفی بودن، از آن جا که عناصر آن به واحدهای و حرفه های مختلف تعلق دارند مانند همین مجامعی که در بالا مورد اشاره قرار گرفته اند، حرکت رو به جلوئی را نمایندگی می کند. اما بر مبنای شاخص های دیگری ناروشن و سئوال برانگیز باقی می ماند. یکی از این جهت که در نتیجه مند بودن حرکات برق آسای پارتیزانی در جهت اختلال در کارکرد روزمره اقتصادی (هدفی که برای این آکسیون ها تعریف شده است) جای تردید بسیار وجود دارد. و دیگر این که با این خطر نیز روبروست که خروج فعالین کارگری از محیط کار جهت انجام آکسیون، و انتقال عمل مؤثر از داخل به خارج از واحد کار، فعالین میلیتانت را از مجموعه دیگر کارکنان دور کرده و شکاف میان آنها را تقویت نماید.

 

در چنین شرایطی ست که یافتن شکل مناسب مبارزه جمعی دیگری غیر از اعتصاب به نحوی که به ظرایف مبارزه کارگری به نحو احسن پاسخ گوید معضل مهمی پیش روی فعالین کارگری محلی ست. به عبارت دیگر چالش تازه در شرایط اوج گیری مبارزه برای جنبش کارگری بر در هم تنیدگی عوامل مختلف و متضاد، و پارادوکس های اشکال مختلف مبارزاتی و آکسیون استوار است. 

به شکل خلاصه در این جنبش انچه به نحو بارزی چشمگیر بوده است از یکسو اعتصاب کارگری متمرکز در یک بخش اقتصادی همراه با اختلال مؤثر در آن بخش است که اکسیون ها و حرکت های متعدد حمایتی را حول خود سازمان میدهد (صندوق های همبستگی با اعتصاب و اکسیون های همبستگی و حمایتی از پیکت های مراکز اعتصاب) و از سوی دیگر رواج اشکال دیگری بجز اعتصاب در محل کار مانند پیکت های سیار و عملیات انسدادی زودگذر شریان های اقتصادی توسط جمع های خودپو و خود سازمانده مرکب از فعالین همه اتحادیه ها یا خارج از کادر اتحادیه ای. 

اما تجربیات همین جنبش اخیر نشان می دهد که مبارزات و اشکال کلاسیک در مراکز صنعتی که بر اعتصاب در محل کار بنا شده است در عرصه نبرد هنوز از مرکزیت برخوردارند. همین که از سر گیری کار در پالایشگاهها زنگ پایان این مرحله از مبارزه را به شکل عام به صدا در آورد خود شاهدی بر این مدعاست. اعتصاب مرکزیت مبارزه است چون بدون آن نمی توان هیچ اکسیون دیگری را به شکل ادامه دار متحقق کرد. انتخاب شکل مبارزه سیار در خارج از محیط کار ناشی از ضعف در امکان فشار به شکل اعتصاب و انسداد از داخل نیز هست. بنابراین نتیجه ای که می شود از مبارزات ترکیبی این دوره گرفت این است که اشکال جدید آکسیون الترناتیو اشکال کلاسیک و همیشگی مبارزه کارگری یعنی اعتصاب در محل کار نیست بلکه نوعی از مبارزه است که هنگام دشواری یا عدم امکان مبارزه اعتصابی در کنار و همراه ان رشد می کند و آنچه اهمیت می یابد تناسب و هماهنگی اشکال آکسیونی تازه با شکل غالب و مرکزی اعتصاب است.

 

"انترسندیکال" 3 ،اتحادیه و رادیکالیسم

مراکز اتحادیه ای نقش اصلی را در فراخوان و سازماندهی مجموعه تظاهرات خیابانی سراسری و پی در پی داشتند و چنین سیاستی به جنبش جاری اجازه رشد داد. این البته جواب آنها به دولتی بود که هیچشان می گرفت و درخواست اکثریتی از آنان برای مذاکره ناشنیده می گذاشت. سازماندهی تظاهرات وسیع از سوی "انترسندیکال" در مبارزه جاری اساسا ممکن شد چون سارکوزی در را کاملا بروی هر مذاکره و توافقی حتی با سازشکار ترین و راست ترین آنها هم بسته بود. "انترسندیکال" مراکز اتحادیه ای هم از طریق سازمان دادن راه پیمائی های بزرگ و در فواصل کوتاه، قدرت بسیج خودشان را به سارکوزی و دولتش نشان داد. اما طبیعی ست که این نهاد در همین جا متوقف شود و قرار هم نبوده است که چنین نهادی رویاروئی های بزرگ جنبش کارگری را سازمان دهد.

فراخوان متحدانه برای اعتصابات ادامه دار از جانب این "انترسندیکال" ناموجود ماند. فقدان چنین فراخوانی البته همگرائی ابتکارات بخش هائی که وارد اعتصاب می شدند را در ادامه خود دشوار می کرد و چشم انداز یک جنبش اعتصابی عمومی تر را تیره و تار می نمود. با این حال جنبش توانست گسترش یابد و به همت توده فعالین اتحادیه ای که در قلب ماجرا بودند این چنین پرقدرت شود.

مراکز اتحادیه ای با فراخوان های پی درپی به تظاهرات خیابانی راه را برای نشو و نمای این جنبش باز کردند. فعالین اتحادیه ای و کارگران آگاه با پی گیری و تلاش های مستمر جنبش را توسعه دادند. مجامع و هماهنگی های مبارزاتی که در پایه این مبارزه برای انجام عمل مستقیم بر مبنای خودپوئی و مملو از اراده و ابتکار جمعی و همبستگی می کوشیدند در میان اعتصابیون  توسعه یافتند.

در چنین شمائی بود که این جنبش، دستکم در زمان اعتلای خود، با جدائی پایه از مرکزیت اتحادیه ای و علیرغم وجود اختلاف میان آنان، مشخص نشد. در صورتی که چنین انشقاقی در مبارزات سال پیش اتفاق افتاد، زمانی که "انترسندیکال" وقت به این متهم شد که سر جنبش را با روزهای اکسیون بی خاصیت و نمایشی گرم می کند.

در جنبش اخیر شرایطی نظیر مبارزات سال 86 که نهادهای توده ای کارگری موسوم به "هماهنگی ها" به عنوان آلترناتیو اتحادیه ها - و به عنوان ابزار اجتناب ناپذیر فعالین کارگری برای حاکمیت بر مبارزه شان - گسترش می یافتند، ایجاد نشد. چون در این حرکت دینامیسم مبارزاتی و اعتبار و وزن اجتماعی که مرتبا بر ان افزوده می شد فعالین پایه و میلیتانت را در موقعیت رویاروئی با مرکزیت سازمان های اتحادیه ای خود قرار نداد.

بی تردید عدم بروز شکاف میان فعالین کارگری و "انترسندیکال" به معنای فقدان تنش در میان انان نبود. فعالین رادیکال جنبش "انترسندیکال" را به دلایل مختلف مورد مواخذه قرار می دادند، به این دلیل که فراخوان به اعتصابات ادامه دار در بخش های مختلف را فرموله نکرد، و نیز به این خاطر که بخشی از این نهاد که خواستار گشایش مذاکرات بود مانع توافق بر سر طرح خواست باز پس گیری پروژه قانون به عنوان مطالبه اصلی جنبش گردید. اما راهی که "انترسندیکال" باز کرده بود و این واقعیت که الترناتیو دیگری جای ان را نگرفت مانع از کمرنگ شدن نقش آن شد.

این مسئله نیز هیچگاه طرح نشد که رهبری اتحادیه ای با حذف معترضین درونی اش پیش می رود. و این مرکزیت بیشتر در قالبی که با تعارضات داخلی ناهمخوانی ندارد ظاهر شد. و جز این هم نمی توانست باشد: اراده و رادیکالیسم فعالین پایه اتحادیه ای و کارگری انقدر بالا بود که مخالفت با عملکرد آنان برای مرکزیت سندیکا ها ممکن نبود. نظارت بر پیشبرد جهت گیری های سراسری به مکانیسم های داخلی در هر سازمان سندیکائی واگذار شده بود. به شکل ویژه مسئولین ث ژ ت از طریق جلسات پی در پی و در فدراسیون ها و در یونیون های محلی توافقات مشترک را توضیح می دادند و به نظرات فعالین گوش فرامی دادند.

 

این واقعیت هم که انترسندیکال از اعتصاب حمایت نکرد، حتی زمان که فعالین اعتصابی مورد حمله قرار گرفتند و با توسل دولت به یک قانون اضطراری به گروگان گرفته شدند (بیانیه کذائی انترسندیکال مبنی بر درخواست رعایت امنیت "اشخاص و اموال" از فعالین، در تاریخ این حرکت ثبت شده است) مانع از این نشد که "انترسندیکال" به شکل چارچوب منعطفی ظاهر شود که اشکال دیگر از عمل رادیکال تر را که در محل انتخاب شده اند مانع نمی گردد.

 

پیداست که کسی نیز نمی توانست انتظار این را داشته باشد که این "انترسندیکال" سخن گوی شیوه های عمل مبتنی بر رویاروئی مستقیم با دولت و کارفرمایان گردد.

پایه اصلی در برپائی این کادر وحدت "انترسندیکال" مرکزیت کنفدرال ث ژ ت بود که این امر را در یک چشم انداز استراتژیک که  آنرا "سندیکالیسم مجتمع" نامیده است (یعنی جبهه واحدی از مراکز بزرگ اتحادیه ای از بالا که از پایان سال های نود سیاست ان را تشکیل میدهد) قرار داد. مرکزیت ث ژ ت در این ماجرا از یک طرف در همراهی با متحدینش در انترسندیکال با ژست مطالبه مذاکره از دولت پیش می رفت و از سوی دیگر دست فعالین خود را باز می گذاشت تا به سبک و سیاق خود کار کنند و شکل اکسیون شان را تعیین کنند.

این روشن است که ذوب شدن ساختار سندیکائی میلیتانت فرانسه (مانند ث ژ ت) در ارکان نهادهای رسمی، و جهت گیری آن در راستای آنچه که "سیاست مبتنی بر گفتگو" می نامندش به احتراز از رویاروئی با کارفرماایان و دولت انجامیده است. و بی شک این ها دیگر نقش خود را ایجاد ساختاری که وسیع ترین اعتراض نسبت به قدرت اقتصادی و سیاسی حاکم را ممکن کند نمی بینند.

در مجموعه اتحادیه ای فرانسه بخش بزرگی از اتحادیه گرایان امروز از این اصل حرکت می کنند که عمومیت دادن به جنبشی که برای بزانو درآوردن دولت و کارفرمایان به ایجاد اختلال موثر در اقتصاد و ممانعت از تولید و توزیع متوسل شود، یا ممکن نیست یا اساسا مطلوبیتی ندارد.

مرکزیت سندیکاها بسیج نیرو های خود را حداکثر با سازماندهی "روزهای عمل" (تظاهرات، اعتصاب یک روزه یا کم کاری) سازمان می دهند و همراهی می کنند و این انتهای قدرت نمائی آنهاست. در نتیجه انتظار سازماندهی رویاروئی اجتماعی عظیم با دولت و کارفرمایان و عمومیت دادن به چنین جنبشی از آنان انتظاری ناموجه و بدور از واقع بینی ست.

 

به شکل خلاصه در چنین منطقی از کنسرواتیسم اتحادیه ای نمی توان نهادی چون "انترسندیکال" را ظرف مناسبی برای پیش برد مبارزه ای که به نیازهای جنبش کارگری و منویات رادیکال بخش بزرگی از فعالین آن پاسخ گوید، دانست و از آن انتظار داشت که در سطح رادیکالیسم موجود در جنبش کارگری فرانسه حرکت کند و در حرکت مبارزاتی علیه طرح بازنشستگی دولت بیش از انچه که انجام داد به میدان آورد.

اما همین "انترسندیکال" و اکثر مراکز اتحادیه ای تشکیل دهنده آن زیر فشار رادیکالیسم جنبش ناچار شدند که استقلال نسبی و تلویحی انرا بپذیرد و تا حدی نیز با ریتم ان کنار ایند.

 

در بسیاری از مناطق این گروه های مبارز متشکل از فعالین برخی اتحادیه های موجود بودند که آکسیون ها را سازمان دادند (بجز تظاهرات و راه پیمائی های سراسری که به فراخوان "انترسندیکال" انجام می گرفت) و مراکز محلی اتحادیه های خود را ملزم به درگیر شدن در آکسیون ها می گردند.

در بعضی مناطق مانند شمال غرب مجامع عمومی "میان حرفه ای" مرکب از فعالین پایه اتحادیه های مختلف که مستقیما در ارتباط با توده مزد بگیران  بودند و بولتن های خبری و تبلیغی خود را در میان آنان توزیع می کردند برای هدایت مبارزات تلاش می کردند. برای هماهنگی گروههای "میان سندیکائی" در سطح منطقه ای و سراسری تلاش هائی صورت گرفت و در دو منطقه فراخوان مجمع عمومی "میان حرفه ای" برای سازماندهی اعتصاب عمومی پخش شد. اما این مجامع عمومی در سطح مناطق خودشان هم به مرکز طرح وسیع اعتصاب مبدل نشدند. بی شک رادیکالیسم موجود گسست از بوروکراسی اتحادیه ای را به وجود آورده بود و اما به این موفق نشد که مجامع عمومی را به الترناتیو معتبری برای بسیج عمومی توده ای کارگران و زحمتکشان مبدل سازد4.

قدر مسلم تحولی در جنبش کارگری فرانسه در حال انجام گرفتن است بدون این که روشن باشد که این تحول در امر ایجاد پایه های جدید برای تشکل کارگری تاثیر پایداری داشته باشد یا نه.

 

در شرایطی که گفته شد مبارزه کارگری در فرانسه با چالش های عملی واقعی به ویژه در عرصه اشکال عمل و اعتصاب روبروست. هیچکس نمی تواند بگوید مبارزات بعدی به چه شکل پیش خواهند رفت و تا چه اندازه با مبارزه جاری و مبارزات پیشین تفاوت خواهند داشت. اما انچه روشن است این است که سپتامبر- اکتبر 2010 با همه تجربیات و دستاوردهای مبارزاتیش در تاریخ جنبش کارگری فرانسه جایگاه ویژه ای را پر خواهد کرد.

 

 

*************************************************************************

 

1- در سال 1995 مبارزه با طرح قانونی ازدیاد سنوات کار در خدمات عمومی رژیم های ویژه بازنشستگی (این تغییر دو سال پیش از آن در بخض خصوصی و رژیم عمومی انجام گرفته یود) به موفقیت رسید و طرح مزبور پس گرفته شد. در سال 2003 همان طرح افزایش سنوات در در خدمات عمومی و تغییراتی در رژیم عمومی بازنشستگی که اولین مرحله برای ایجاد بازنشستگی خصوصی را عملی میکرد علیرغم میارزه عمومی بزرگی که در گرفت به تصویب رسید. .

 

2 - نقش مهم پالایشگاهها در جنبش اخیر را باید در موقعیت ویژه ای که این بخش در ان قرار گرفته است دید. یعنی در خطر مرحله دیگری از "صنعت زدائی" و انتقال پالایش به مراکز استخراج نفت. در نیمه اول سال جاری مبارزه برای نگاهداری پالایشگاه توتال در بندر  دانکرک در گرفت که کارگران را به تجربه کاربرد انواع اکسیون مجهز کرد.

 

3- "انترسندیکال": مرکب از شش کنفدراسیون اتحادیه ای و دو سازمان اتحادیه ای ست که یکی از انها (سود یا سولیدر) در چند رشته مانند پست و راه اهن و دیگری (اس اف یو) در اموزش و پرورش فعالیت دارد. این دو در منتها الیه چپ این نهاد قرار دارند. شش تای دیگر از تاندانس های راست تا مرکز را تشکیل می دهند. ث ژ ت نقش ویژه ای دارد از این نظرکه پرقدرت ترین انهاست و اکنون سالهاست که برای ایجاد جبهه اتحادیه ای بویژه با رقیب قدرتمند خود ث اف د ت تلاش می کند. و در این راستا از جایگاه چپ خود در گذشته فاصله گرفته است. .

ث اف د ت در سال 2003 تغییر های بازنشستگی را پذیرفت و به اتحادیه گوش به فرمان اشتهار یافت اما سی هزار عضو و یک بخش بزرگ از فدراسیون ترانسپورت خود را که به ث ژ ت ملحق شد از دست داد. پس از این تجربه ث اف د ت در برابر مبارزات بزرگ بسیار دست به عصا راه می رود و سیاست رویاروئی با رادیکالیسم مبارزاتی را فروگذاشته است.

 

4 - گروههای مرکب از فعالین رزمنده اتحادیه ای از نحله های مختلف را دو فراخوان برای اعتصاب عمومی بهم نزدیک کرد. سرسختی دولت مرکزیت ث ژ ت را ناچار به همراهی با فعالین رزمنده اش کرد و باعث شد که فراخوان به اعتصاب ادامه دار در بخش های ترانسپورت، شیمی (که پالایشگاهها در  آن قرار دارند)، دارائی و ادارات عمومی متحقق شود. روزهای پیش از آن تنها سندیکای "سود" و برخی فدراسیونهای ث ژ ت فراخوان می دادند. و بعد هم دانش اموزان دبیرستان ودانشجویان وارد معرکه شدند. بعد از ان اوضاع به سوی قطبی شدن و سخت شدن شرایط رفت. این شرایط باعث تعدد اکسیون ها شد که عبارت بودند از راه پیمائی ها، گردهمائی در مقابل مراکز دولتی و اتحادیه کارفرمایان. انسداد شاهراه ها و فرودگاهها. حمایت از اعتصاب نفت کاران و ممانعت از تولید و توزیع و انسداد انبارهای ذخیره سوخت جایگاه ویژه ای در این حرکت آکسیونی داشت. جواب دولت پافشاری بر سیاست سرکوب بود. حق اعتصاب مستقیما در پالایشگاهها و مراکز انهادم زباله زیر پا گذاشته شد و دولت با استفاده از یک قانون اضطراری اعتصابیون را بکار فراخواند و "انترسندیکال" هم هیچ گونه حمایتی از اعتصاب در جریان نکرد.

 

 

   به نقل از به پیش! ضمیمه شماره 59، یکشنبه7 آذر 1389، 28 نوامبر 2010